Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-04@05:36:06 GMT

این پرستاران یک روز هم مرخصی ندارند

تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۹۹۴۳۶

این پرستاران یک روز هم مرخصی ندارند

گروه زندگی: زندگی بعضی‌ها را می‌توان کتاب کرد؛ از این لحاظ که اتفاقات زیادی را در زندگی از سر گذرانده‌اند و اصطلاحاً درگیر درام زندگی‌شان می‌شوی. سبک و سرگذشت زندگی شهدا و ایثارگران را اما هر چه بخوانیم و بشنویم باز هم کم است. ولی شاید در همه این سال ها  زیاد از مشکلات خانواده‌هایشان نشنیده ایم. کسانی که قبل و بعد از جنگ لحظه‌لحظه با دردهای عزیزشان زندگی کردند و از آسیب‌های جسمی و روحی او زخم خوردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بلکه حتی گاهی از برخی افراد بی‌انصاف هم رنجیده اند... 

حالا در روز پرستار پای حرف‌های بانویی نشستیم که بیش از سی سال از همسر جانبازش پرستاری کرد و چند سال پیش، او را از دست داد. اما این بار قرار است بیشتر دربارهٔ مشکلات چنین زندگی‌ بشنویم. «آذر ابراهیمی» از همسر جانبازش «امیر فرقانی» و مشکلات زندگی یک جانباز می‌گوید. خوب است این مشکلات را هم مسئولان بشنوند، هم مردم...  

*آذر تازه‌ دامادش را به جبهه فرستاد 

تک‌دختر خانه بود و عزیز دل بابا که شد عروس امیر. ۱۵ سال بیشتر نداشت که به خانۀ بخت رفت. تازه‌عروس که بود جنگ شروع شد. امیر در یک کارخانه راننده بود. شب‌ها که از کارخانه برمی‌گشت، می‌نشست پای تلویزیون و بسیجی‌ها را تماشا می‌کرد؛ از بچه‌های ۱۴ساله تا پیرمردهای ریش‌سفید. حتماً شما هم فیلم‌هایش را دیده‌اید. مثل تماشاگر سینما که از آرتیست‌بازی بازیگرها خوشش می‌آید، رزمنده‌های در حال اعزام را نگاه می‌کرد و کیف می‌کرد که آنها دارند به جبهه می‌روند. انگار یک تلنگر می‌خواست تا خودش هم راه بیفتد. 
آذر می‌گوید: «یک شب که امیر باز داشت فیلم های جبهه را نگاه می‌کرد و کیف می‌کرد گفتم تو جوان و سالم نشستی تا آن بچه و پیرمرد بروند جبهه؟». این همان تلنگری بود که امیر لازم داشت. انگار پتک به سرش خورد. شوکه شد. چیزی در وجودش لرزید. روزهای بعد افتاد دنبال کارهای اعزامش. نمی‌توانست به تماشا بنشیند تا بقیه از وطن و ناموس او دفاع کنند. شاید تا آن لحظه، نگرانی برای تازه‌عروسش، مانعش می‌شد. اما حالا، با پیشنهاد آذر، دیگر مانعی وجود نداشت... با کارخانه هماهنگ کرد. از امام‌جماعت مسجد محله‌شان نامه گرفت و بعد از دورهٔ آموزشی رفت به دوکوهه:ایلام

*اگر داغ دل بود، ما دیده ایم ... 

امیر که اعزام شد، آذر باردار بود.خانه‌شان نزدیک خانهٔ خواهر بزرگ تر امیر بود. در غیاب امیر، آذر گاهی یکی دو روز آنجا می‌ماند. یک شب که همگی آنجا بودند و نوحهٔ آهنگران را گوش می‌دادند و اشک می‌ریختند، ناگهان صدای هق‌هق گریۀ خواهر بزرگ امیر بلند شد. 
آذر با بدحالی ناشی از بارداری خیره شد به او تا جرعه جرعه جام زهر خبر زیر و رو شدن تمام روزهای آینده‌اش را بنوشد. کلماتی را که از دهان خواهر امیر خارج می‌شد، می‌شنید. اما نمی‌فهمید. ناگهان به خودش آمد و آنچه را شنیده در مغز حلاجی کرد: «تیر خوردنش که حتمیه. ولی نمی‌دونیم چی شده.»
فکر می‌کردند امیر شهید شده. داشتند برایش عزاداری می‌کردند. اما ماجرا از این قرار بود که همکاران امیر به همسر خواهر بزرگتر او (محمد آقا) خبر داده بودند که امیر تیر خورده. ولی خبر موثقی از وضعیت او نداشتند. صبح فردا محمد آقا به ایلام رفت تا خودش خبری از حال امیر بگیرد. 


جانباز شهید «امیرفرقانی»

*امیر آمد... امیر مجروح آمد... 

خیلی وقت‌ها آگاهی و احساسی از آنچه قرار است اتفاق بیفتد دریافت می‌کنیم. شاید خدا می‌خواهد آماده ‌مان کند تا راحت‌تر بتوانیم با چیزی که به سرمان آمده مواجه شویم. آذرهم چنین حسی را تجربه کرد. 
از روزی که محمد آقا به ایلام رفت تا خبری از امیر بگیرد، چند روزی گذشت. نه تلفنی، نه پیغامی. هیچ خبری نمی‌رسید. دلهره‌ها بالا گرفت. به آذر اما، تازه‌عروسی که بار شیشه در بر داشت، بیش از هر کسی سخت می‌گذشت. تنها چیزی که چند دقیقه‌ای او را از آن اضطراب دردناک و کشنده رها می‌کرد، نماز بود. در تنهایی خود، گوشه‌ای از اتاق، به نماز مغرب ایستاده بود که مثل یک مکاشفه، ناگهان محمد آقا را جلوی چشمانش دید. او امیر را که لباس مشکی به تن داشت، مثل یک بچه روی دست‌هایش گرفته بود و این مکاشفۀ کوتاه به همان ناگهانی که آغاز شده بود، تمام شد. آذر خواب نبود. او کاملاً بیدار بود. انگار خدا می‌خواست او را برای روبه‌رو شدن با این صحنه آماده کند.

*خونِ آلوده، آخرین ضربهٔ جنگ به تنِ کم‌جان امیر  

بعد از چند سال کم‌کم بوی بهبود ز اوضاع زمان می‌آید و وضعیت خانوادۀ تازه پا گرفته فرقانی بهبود پیدا می‌کند. اما چطور؟ بنیاد جانبازان بالاخره 25 درصد جانبازی برای امیر در نظر گرفت و حقوق ماهانه‌ای برایش تعیین کرد. در این سال‌ها امیر کم‌کم پا به سن می‌گذاشت و دردهایش بیشتر می‌شد؛ دکتر، بیمارستان، آزمایش، اسکن، تجویز و مصرف داروهای مختلف هم بیشتر... چند سال بعد، 10 درصد به جانبازی‌اش اضافه شد. 

آذر می‌گوید: «کم‌کم‌ دردهایش آنقدر زیاد شده بود که دیگر نمی‌توانست بیشتر از چند قدم راه برود. بیشتر وقت‌ها در خانه روی تخت بستری بود. هر چند ماه یک بار به خاطر عوارض مجروحیت در بیمارستان بستری می‌شد. به‌خاطر کم‌خونی هم گاهی به او خون تزریق می‌کردند. همان سالی که خون آلوده از فرانسه وارد شده بود، با تزریق خون آلوده به هپاتیت مبتلا شد. دیگر برای رفت و آمدش به بیمارستان از ویلچر استفاده می‌کردیم.»
کم‌کم عوارض مسکن‌های قوی خودنمایی می‌کند و کلیه‌های امیر از کار می‌افتد. درد تازه‌ای که شیرۀ جانش را سر کشید و عمرش را ربود... 

*رنج کشیده اما سربلند

شاید درک خانواده‌های جانباز و فشاری که از دردهای جسمی و روحی مرد خانواده به آنها وارد می‌شود، برای خانواده‌های عادی سخت باشذد. آذر دربارهٔ اثر مجروحیت امیر بر خانواده می‌گوید: «اعضای  خانواده تحت تأثیر مجروحیت پدرشان بودند. این خاص ما نبود.همه خانواده های جانبازان چنین مشکلاتی دارند. نه بچه‌هایشان زندگی عادی دارند، نه همسرانشان. بچه‌ها نمی‌توانند مثل بچه‌های عادی با پدرشان ارتباط داشته باشند، با هم جایی بروند، بگو و بخند یا بازی و تفریحی داشته باشند. همسر هم همین‌طور. طبیعتاً خانواده از این کمبودها خیلی آسیب می‌بیند. 
بچه‌ها که بزرگ می‌شوند، سرکار می‌روند، ازدواج می‌کنند و خانه و زندگی‌شان جدا می‌شود، اوضاع از طرفی بهتر می‌شود و از طرفی سخت ‌تر. 
بهتر از این نظر که از محیط مریض و مریض‌داری فاصله می‌گیرند، می‌توانند بیشتر به خودشان و زندگی جدیدشان فکر کنند و روحیه‌شان بهتر می‌شود. و بدتر از این نظر که همسر برای کارهای جانباز دست ‌تنها می‌شود. هر چند روز یک بار باید بچه‌ها از کار و زندگی‌شان می‌زدند تا کمک کنند پدرشان را ببریم دکتر، بیمارستان و...»

*آنطور که باید قدردان نبودیم 
فکر نمی‌کنم کسی باشد که از انجام کارهای اداری با آن همه بروکراسی و سر دواندن و از این اتاق به آن اتاق رفتن دل خوشی داشته باشد. تصور کنید این کارها برای کسی که توان جسمی کمی دارد و احتمالاً به خاطر بودن در معرض موج‌های انفجار زودتر از مردم عادی، از کوره در می‌رود چه عذابی می‌تواند باشد. 
آذر می‌گوید: «کارهای اداری، قوز بالای قوز بود. گاهی کارهایی پیش می‌آمد که به حضور خودش نیاز بود. مثلاً دفترچه بیمه‌اش تند تند تمام می‌شد که باید عوض می‌کردیم یا کارهای بانکی. گاهی کارمندها همکاری نمی‌کردند و همسرم بیشتر اذیت می‌شد.»
گاهی ما مردم عادی، درمواجهه با کسانی که زمانی جان‌شان را برایمان دادند، رفتارمان نشانی از قدرشناسی و تواضع ندارد. شاید آن‌قدر در روزمرگی‌های خود غرق باشیم که در پایان روز، حتی یادمان نیاید چه رفتاری کرده‌ایم. اما طرف مقابل، آن‌قدر رنجیده باشد که تا مدت‌ها فراموش نکند از ما چه حرفی شنیده یا چه رفتاری دیده... 
ای کاش بخشنامه‌ای صادر شود که جانبازان را از ایستادن در صف خدمات عمومی و اداری معاف کند. آن‌ها از وجودشان برای ما مایه گذاشته‌اند و حالا در زمان دردمندی و کم‌طاقتی، سخت نیست که ما با صبوری کمی از زمان‌مان را تقدیم‌شان کنیم تا کمتر درد بکشند.

روز پرستار بهترین فرصت است تا قدردان زنانی باشیم  که سال ها زینب وار با صبرشان، با صلابت شان تکیه گاه مردان قهرمان این سرزمین بوده و هنوز هم هستند.

پایان پیام/

 

 

منبع: فارس

کلیدواژه: جانباز روز پرستار دفاع مقدس محمد آقا بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۹۹۴۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کوچ پرستاران از بخش دولتی به خصوصی

همایون سامه یح، با بیان اینکه بی‌توجهی به مشکلات پرستاران سلامت کشور را به مخاطره می‌اندازد، گفت: طی چهار سال گذشته کمیسیون بهداشت و درمان مجلس چندین مرتبه جلسات مختلفی با مسئولان مربوطه در خصوص وضعیت معیشت پرستاران و مهاجرت آن ها برگزار کرد تا بتواند این مسئله را ریشه‌ای پیگیری کند.

نماینده مردم کلیمیان در مجلس یازدهم با انتقاد از تورم حاکم در جامعه، ادامه داد: امروز تنها پرستاران و کادر درمانی گلایه مند وضعیت نامناسب حقوقی خود نیستند، شرایط اقتصادی به گونه‌ای است که کارمندان، کارگران و سایر گروه‌های شغلی دیگر از کوچک شدن سفره‌های خود ناراضی هستند، امیدواریم تیم اقتصادی دولت اقدامی عاجلی برای حل مشکلات اقتصادی کشور داشته باشند تا حقوق دریافتی عموم جامعه کفاف مخارج زندگی آن ها را بدهد.

عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس اظهار داشت: زمانی که حقوق کارمند یا کارگری ۱۰ میلیون تومان است و از این مبلغ حدود ۹ میلیون آن برای اجاره بهای منزل استیجاری پرداخت می‌کند، چاره‌ای جز انتخاب شغل دوم و سوم و حتی تخلف را ندارد، همه این گزینه‌ها منجر به ایجاد مشکلات متعدد در طولانی مدت خواهد شد.

نجف آبادی با ابزار امیدواری برای برداشته شدن تحریم‌ها خارجی بر علیه ملت ایران که معیشت آنان را تحت تأثیر قرار داده، گفت: بهترین راهکار کاهش مشکلات معیشتی گروه‌های مختلف شغلی افزایش درآمد، رشد صادرات، ورود ارز و رشد نقدینگی است که می‌تواند بسیاری از مسائل و مشکلات عنوان شده را هم پوشانی کند.

نماینده مجلس یازدهم تاکید کرد: بر اساس نیاز کشورهای حوزه خلیج فارس و کشورهای اروپایی به خدمات بهداشتی و درمانی به خصوص پرستاری، منجر به مهاجرت و یا پذیرش پرستاران ما می‌شود که آنان با مهاجرت می‌توانند امکانات و درآمد بسیار بهتری برای خود رقم بزنند.

وی در خصوص تحلیل کمبود پرستار با توجه به روند فعلی در کشور، گفت: در واقع ما چندین مرتبه به سازمان نظام پرستاری مراجعه کرده و در مورد کمبود پرستار نسبت نیاز کشور و سوءاستفاده از پرستاران در بخش خصوصی به دلیل پایین بودن حقوق آن ها تذکر داده‌ایم؛ امروز کادر درمان در بخش دولتی و خصوصی تحت فشار هستند.

این نماینده مجلس با انتقاد از افزایش پرستاران بیکار در جامعه، یادآور شد: متأسفانه دولت با مشکل تأمین بودجه برای حقوق پرستاران مواجه است و طبیعتأ زمانی که در بخش دولتی پرستاران ما با این مشکلات مواجه هستند در بخش خصوصی نیز از آنان سوءاستفاده می‌شود.

وی با تاکید بر نبود بودجه برای افزایش حقوق پرستاران، اظهار داشت: دولت، مجلس و نظام پرستاری بر این عقیده هستند که باید حقوق پرستاران افزایش یابد اما زمانی که توان دولت در این حد است چه انتظاری می‌توان داشت.

نجف آبادی در پایان با بیان اینکه مشکلات پرستاران منجر به دلسردی آنان می‌شود و سیستم درمانی کشور را دچار مخاطره می‌کند، خاطرنشان کرد: برخی از پرستاران که شرایط مهاجرت دارند استعفا داده و اقدام به خروج از کشور می‌کنند، اما برخی دیگر که شرایط و توان مهاجرت ندارند و به دلایل مختلف از جمله وابستگی به خانواده، عشق به وطن و یا نداشتن مشکلات مالی در کشور ماندگار می‌شوند، اما چنین شرایطی دلسردی و بی‌انگیزگی را برای آنان رقم می‌زند، بی تردید بی توجهی به مشکلات کادر درمان به ویژه پرستاران منجر به ایجاد مخاطراتی برای سیستم درمانی کشور خواهد شد.

منبع: خبرگزاری مهر

دیگر خبرها

  • کوچ پرستاران از بخش دولتی به خصوصی
  • برخی از فرهنگیان هدیه روز معلم دریافت نکردند
  • اسرار قانون کار؛ ۱۰ به اضافه یک راز که از کارگران پنهان می‌کنند
  • موافقت با مرخصی و اشتغال به کار جمعی از زندانیان خدابنده
  • از وضعیت اورژانسی تا مهاجرت‌های اجباری
  • پرستاری یک شغل سخت و دشوار است/ ۷۵ درصد پرستاران ایران زن هستند
  • شغل پرستاری ماهیت سخت و دشواری دارد
  • فیلم| توهین‌های هیستریک منشه امیر به دانشجویان آمریکایی!
  • آماده‌باش اردستان در پایان هفته/ مرخصی‌ها لغو شد
  • عکس| تصویر جدید مهدی رحمتی در کنار امیر جعفری